انیسانیس، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 6 روز سن داره

انـــیـــس خـــاتـــون

بعد از تولد

الان ساعت ١:٣٠ دقیقه بامداده و من حدودا پنج دقیقه پیش به دنیا اومدم و الان هم منو وزن کردند و من سه کیلو و پانصدو پنجاه گرم هستم و خانم دکتر با خنده به مامانم گفت که عجب دختر تپل و کله گنده ای داری . الان بیست دفیقه از تولدم گذشته و لباسهامو پوشیدم وحسابی گرسنمه و الان هم عمه جان مامانم منو بغل کرده و داره تو گوشم اذان میگه تا مامانمو بیارند تا اولین شیرمو بخورم...
29 آبان 1389

تولد

امروز بیست و چهارم آبان ماه هشتاد و نه .و الان ساعت نه شبه که بابا جونم مامانم و آورد زایشگاه ولی هنوز خبری از اومدنم نیست و دکتر به مامانم مبگه که باید بستری بشی و بابا جونم هم  میره خونه...
28 آبان 1389

نام گذاری

امروز من هشت ماه که تو شکم مامان جونمم و الان هم بابام یه کتاب اسم خریده و دارند با مامانم  دنبال یه اسم خوشکل واسه من میگردند .اونا چند تا اسم رو مثل فاطمه، حنانه، کوثر، ستایش،انیس و ... رو لای قرآن گذاشتند که بالاخره اسم رو انتخاب کردند .و حالا من شدم انیس خانوم.  
18 مهر 1389

دخترم یا پسر؟

امروز دهم تیر ماهه هشتاد و نه و مامانم اومده سونوگرافی تا ببینه من دخملم یا پسر . الان هم دکتر بهش گفت که یه دختر ناز و مامانی داره . 
11 تير 1389